چی بگم ؟
از کی بگم؟
از اونی که هیچ وقت نبود..!
از اونی که هیچ وقت نخواست..!؟
از اونی که رفته ز یاد..!
از اونی که دادم به باد...
یه روزی ..
هیچ کس هیچ جا هیچ چیز نبود
منو اون تو یه راه زیر سقف آسمون
نه اصلا به جز خدا آسمونم حتی نبود
شده همه آرزوهام
وقتی بیدار میشم ببینم
که هیچ وقت هیچ کی هیچ جا نبود
حالام می شد
یکی بود یکی نبود...
پشت این پنجره مات و کدر
منمو یک دل شیدای خراب
دست های خالیو
دلی پر از پیچ وتاب
به گمانم چشم به راه کسیم
که از این کوچه نخواهد گذشت
می نشینم از فروغ تا به غروب
می نشینم تاکه شاید دل او نرم شود
پشت این پنجره سرد هم روزی گرم شود...
ϰ-†нêmê§ |